آينده اي نزديک در کانادا. «جيمز بالارد» (اسپيدر)، مدير يک سازمان تبليغاتي و همسرش، «کاترين» (اونگر) - که فکر و ذکرش اتومبيل است - رابطه ي پيچيده و غير متعارفي دارند. «بالارد» پس از تصادف مرگباري با «دکتر هلن رمينگتن» (هانتر)، ذهنش مشغول کندوکاو در باب ارتباط ميان خطر، جنسيت و مرگ مي شود...
در دهه ۶۰ چین، "رنه گالیمارد" دیپلماتی فرانسوی عاشق "سانگ لیلنگ" خواننده اپرا می شود. اما "سانگ" آن چیزی نیست که او تصورش را می کند...
نيويورک، اوايل دهه ي ۱۹۵۰. «بيل لي» (ولر) از نوعي ماده ي مخدر استفاده مي کند که اعتقاد دارد در کار نويسندگي به او کمک مي کند. سرانجام «بيل» تصادفا همسرش، «جون» (ديويس) را مي کشد...
«بورلي» و «اليوت منتل» (آيرونز)، دو قلوهاي يکسان و هوشمند، پزشکان متخصص زنان هستند. اين دو که از مشکلات رواني رنج مي برند با بازيگري (بوژو) رابطه برقرار مي کنند و زندگي شان شکل ديگري به خود مي گيرد...
دانشمندى به نام « آندره » ( هديسن ) راهى براى انتقال ماده از جايى به جاى ديگر، از طريق تجزيهى آن به اتمهاى مجزا، توسط « دستگاه انتقال » مخصوصش اختراع مى كند. تا اين كه در جريان آزمايش، اتمهاى او با اتمهاى جسم مگسى كه به طور اتفاقى همراه او وارد دستگاه شده، درهم مى آميزد. « آندره » با ظاهرى نيمه مگس از دستگاه بيرون مى آيد...
«کریستوفر» بعد از چندین سال در کما، حاصل از یک تصادف بیدار می شود. او حالا یک قدرت ماورایی به دست آورده است.چیزی که در ابتدا به نظر می رسد یک نعمت باشد در نهایت به یک نفرین تبدیل می شود...
«ما کس رن» (وودز)، شيفته ي برنامه هاي بي پرده و پر خشونت شبکه ي «عرصه ي تلويزيون» است و سعي مي کند به شبکه ي مزبور رخنه کند. او وقتي يک نوار ويدئويي را مي بلعد، به وسيله اي براي عملي کردن توطئه ها و جنايت هاي گردانندگان شبکه ي «عرصه ي تلويزيون» تبديل مي شود.
یک دانشمند مردی را که قدرتهای خارق العاده ذهنی دارد برای پیدا کردن انسانهای شبیه به خود می فرستد و...
زن روان پريشي به نام «نولا» (ايگار) به هنگام خشم مخلوقات بچه ساني را به دنيا مي آورد. سرانجام همسر زن، «فرانک کاروت» (هيندل) مي کوشد تا با کمک «دکتر راکلان» (ريد) جلوي «نولا» و تخم و ترکه ي پليدش را بگيرد.