
«فارستر» (کانري)، نويسنده اي که پس از بردن جايزه ي پوليتسر در چند دهه ي قبل ديگر کتابي ننوشته، و «جمال» (براون)، پسري شانزده ساله که اشتياقي نهفته براي نوشتن دارد، در دنياي خود زندگي مي کنند. «جمال» روزي از سر اتفاق با «فارستر» آشنا مي شود. اين دو، پس از آشنايي اوليه، يک ديگر را به نوشتن تشويق مي کنند و به رغم تفاوت سن و پايگاه طبقاتي شان، با هم رفيق مي شوند.

«ویل هانتینگ» (دیمن) مستخدم بیست ساله ی انستیتوی تکنولوژی ماساچوستس، ذهنی فوق العاده خلاق دارد و «پروفسور لامبو» (اسکارسگارد) استاد ریاضیات کالج، به نبوغ او در ریاضی پی می برد. حالا چون «ویل» زندگی پر دردسری دارد پروفسور با دوست قدیمی خود، روان پزشکی به نام «شان مگوایر» (ویلیامز) تماس می گیرد و «ویل» را نزد او می فرستد …

«لري مارتو» (ديلن)، مرد شکم گنده اي است که زماني جذاب بوده و حالا رستوراني را اداره مي کند. همسرش، «سوزان» (کيدمن) مي خواهد به عنوان مجري تلويزيوني به شهرت برسد و مطمئن است که شوهرش مانع راهش خواهد بود. بنابراين از يک دانش آموز دبيرستاني به نام «جيمي» (فينيکس) که به او علاقه مند شده کمک مي گيرد تا «لري» را براي هميشه از سر راه زندگي اش بردارد....