
«ديويد شاين» (کيوساک) مي خواهد نمايش نامه اي را روي صحنه ببرد، ولي سرمايه ي لازم را ندارد و مجبور است به سردسته ي يک باند تبهکار متوسل شود که مي خواهد محبوبه ي سبک مغزش، «آليونيل» (تيلي) را روي صحنه ببيند. «چيچ» (پالمينتري)، محافظ «آليو» هم بايد در تمام مدت تمرين هم راه «ديويد» باشد و «ديويد» آرام آرام پيشنهادهاي سازنده اي درباره ي نمايش نامه از «چيچ» دريافت مي کند...

"آلیس تیت" مادر دو کودک،پس از شانزده سال زندگی مشترک،عاشق "جو"، یک نوازنده ساکسیفون می شود.پس از دچار شدن به کمر درد او به "دکنر ینگ" مراجعه کرده و متوجه می شود که درد او ارتباطی به کمرش نداشته و مربوط به ذهن و قلبش می شود.گیهان جادوئی "دکتر ینگ" به "آلیس" قدرتهای عجیبی می دهد و...

«جودا رزنتال» (لندو)، چشم پزشکي که مورد احترام خانواده، دوستان و هم کارانش است، در خفا با «دولورس» (هيوستن) رابطه دارد. «دولورس» که از پنهان کاري خسته شده، تهديد مي کند که رابطه شان را بر «ميريام» (بلوم)، همسر «جودا» آشکار خواهد کرد. «جودا» نگران و دستپاچه با ترغيب برادرش که با تبهکاران در ارتباط است، به کشتن «دولورس» رضايت مي دهد.

"ماریون" زنی است که یادگرفته از خود در برابر احساساتش محافظت کند.او آپارتمانی برای کار بر روی کتاب جدیدش اجاره می کند اما برحسب اتفاقات می تواند صدهای آپارتمان کناری اش که مطب یک روانپزشک است را بشنود.وقتی صدای زنی را می شوند که با دکتر صحبت می کند وارد ماجرای پیچیده ای می شود و...