
در ایالت کارولینای جنوبی در قرن ۱۸، «بنجامین مارتین» (مل گیبسون) ۷ فرزند دارد. «گابریل» فرزند بزرگ او به نیروی ارتش آمریکا بر خلاف میل و افکار پدرش در مورد جنگ می پیوندد. گابریل پس از زخمی شدن در نبرد به خانه برمی گردد. درجنگ کارولینای جنوبی در سال ۱۷۷۶ دو پسر بنجامین مارتین توسط کت قرمز های ارتش انگلیس کشته می شوند هر چند که بنجامین مخالف جنگ بود مجبور می شود در جنگ شرکت کند و به عنوان فرمانده شبه نظامی ها با انگلیس به به مقابله بپردازد...

بر اثر آزمايش هاي اتمي فرانسوي ها و غرق شدن يک کشتي عظيم ژاپني در اقيانوس آرام، رد پاي موجودي غول آسا در پاناما پديدار مي شود. کمي بعد موجودي غول آسا، «گودزيلا» وارد نيويورک مي شود و پس از آن که مورد حمله ي نيروهاي ارتش قرار مي گيرد و زخمي مي شود، «دکتر نيکو» (برادريک) مقداري از خونش را آزمايش مي کند و در مي يابد تخم ريزي کرده است.

«سرهنگ جک اونيل» (راسل) فرماندهي يک تيم داوطلب را براي رد شدن از يک حلقه (به شکل يک دروازه ي ستاره اي در کهکشان) و گذر در تونل زمان به عهده مي گيرد. خيلي زود گروه به صحرايي در سياره اي ديگر منتقل مي شوند. صحرانشيان که شبيه مردم مصر باستان هستند سرکرده اي دارند که زندگي جاودان دارد و جسمش به طور مداوم تازه و باطراوت مي شود …

ويتنام، سال ۱۹۶۹. «لوک» (وان دام) از دستور مافوقش، «گروهبان اسکات» (لوندگرن) براي کشتن دو ويتنامي بي گناه سر باز مي زند، و درگيري بين اين دو، منجر به کشته شدن هر دو مي شود، و اجسادشان را ميان يخ به امريکا باز مي گردانند. صحراي نوادا، زمان حال. «لوک» و «اسکات» همراه گروهي از سربازان که همگي به طور مصنوعي به حيات بازگشته اند ـ و حالا سربازان همگاني نام دارند ـ مأموريتي مشکل را به انجام مي رسانند...