
خون آشامی خردسال به نام «ابی» از نظر سنی رشد نکرده و در سن دوازده سالگی متوقف مانده است. او با خدمتکار میانسالش (که ظاهرا معشوق دوران خردسالی اوست) به آپارتمانی اسباب کشی می کند که در همسایگی آن پسر دوازده ساله تنهایی زندگی می کند که پدر و مادرش در آستانه جدایی اند و همکلاسی هایش او را در مدرسه آزار می دهند...

لیزا، قمار بازی است که عاشق کارت های قمارش است. رابرت، میلیونری خیرخواه است. مارک، پلیسی است که به سرنخ هایی از یک کسب و کار مخوف رسیده است. زاک، یک روانپزشک با سابقه درخشان است. ملودی، نوجوانی است که در حال مبارزه با اعتیادش به مواد مخدر است. دیانا، پرستاری است که بیماران تمام زندگی اش هستند. این ۶ نفر یکباره در سلولی واقع در یک مرکز تحقیقات بیدار می شوند، بدون اینکه بدانند چگونه و چرا به آنجا رفته اند. آیا توهم زده اند یا دیوانه شده اند؟ چیزی که بزودی مشخص می شود این است که آنها در آن مکان تنها نیستند و...

فیلم بر اساس اتفاقات واقعی است که در سال ۱۹۶۰ در شهری در ایالت آلاسکا اتفاق می افتد و به علت نوع خاص اتفاقات پلیس و FBI آن را مسکوت و بایگانی کرده اند. در آن سال ها گزارشاتی مبنی بر ربوده شدن انسان ها ارسال می شد. در سال ۷۲ یک دکتر روانشانس به بررسی اتفاقات پرداخت اما بررسی ها و تحقیقات او انتشار پیدا نکرد تا اینکه خود دکتر تایلر در سال ۲۰۰۲ مطالب را بازگو و افشا کرد. ماجرا از این قرار بود که در شهر نوم افراد محلی نوعی ارتباط روحی با بیگانه ها و فضایی ها برقرار می کردند که انواع مختلفی داشت نوع اول دیدن بود نوع دوم به جا ماندن مدارک و شواهد بود . نوع سوم برقراری ارتباط با بیگانه ها ، تماس یا برخورد مستقیم بود و در ارتباط نوع چهارم انسان ها توسط بیگانه ها ربوده می شدند …