

داستان با قتل دختری به نام "لاورا پالمر" که در شهر آرام "توین پیکس" زندگی می کند آغاز می شود . اهالی این شهر از این قتل شگفت زده می شوند و کلانتر شهر از "دال کوپر" کار آگاه FBI برای کشف راز قتل کمک می خواهد ، وقتی "کوپر" تحقیقات خود را برای پیدا کردن قاتل آن دختر آغاز می کند به مسائل مشکوکی بر خورد می کند و اینطور بنظر می رسد همه اهالی رازی را از او مخفی می کنند که او می بایست این راز را کشف کند .

افسانه ای درباره زنگی بزرگ که از طلای خالص و توسط راهبان ساخته شده وجود دارد. این داستان در بازار توسط وایکینگی به نام "رولف" روایت می شود و به گوش فروانروای مسلمان "علی مانوش" که علاقه بسیاری به پیدا کردن زنگ دارد، می رسد، اما "رولف" ادعا می کند جای زنگ را نمی داند و به زادگاه خود می گریزد...

«دكتر جان ماركوى» ( جانسن ) دانشمند مردمشناسى كه درگير انجام آزمايشهايى براى شناخت انواع پديدههاى ماوراءالطبيعى است، همراه دو زن كه تجربياتى در زمينهى احضار ارواح دارند - « الينور» ( هريس ) و «تيودورا» ( بلوم ) - راهى يك خانهى اعيانى ۹۰ ساله در نيوانگلند مىشوند كه به پناهگاه ارواح و اهريمنان شهرت دارد.

۲۲ آوریل سال ۱۸۸۹، "یانسی کراوات" و همسرش، "سابرا" در زمره جویندگان زمین هستند که در مسابقه سرعت برای در اختیار گرفتن زمین مناسب بهجائی نمیرسند. در واقع زنی بهنام "دیکسی لی" زمین موردنظر "کراوات" را با حقه برای خودش برمیدارد. به زودی "یانسی" یک روزنامه به راه میاندازد و آرام آرام با موضعگیریهای آزادیخواهانه به شهرت میرسد و...