
این فیلم ماجرای شمشیرباز هایی را روایت میکند که هرکدام به دلایلی با یکدیگر ملاقات میکنند ، ته یول (Jang Hyuk) که یکی از بهترین شمشیرزن های حرفه ای دوره چوسان است ، بعداز ، از دست دادن یکی از چشم هایش ، خود را از این حرفه دور کرده و سعی میکند که زندگی عادی را در پیش بگیرد ، اما همه چیز بعد از ناپدیدشدن دخترش تغییر میکند و او برای یافتن دخترش از مخفی گاهش بیرون آمده و دوباره شمشیرش را بدست میگیرد…


چا دال گون (لی سونگی) که رویای بازیگر اکشن شدن رو در سر داره از یک حادثه هواپیما جون سالم به در میبره و مسیر زندگیش تغییر میکنه و درگیر توطئه های پنهان میشه و قصد داره فساد ملی رو آشکار کنه؛ گوهاری (سوزی) برای حمایت از مادر و خواهر کوچک ترش بدنبال به دست آوردن شغل ثابت افسر عمومی هست که در نهایت به عنوان مامور NIS استخدام میشه…

کانگ دونگ گو (کیم جونگ هیون) رویاش تبدیل شدن به یه کارگردان فیلمه، ولی خیلی بدشانسه. چون جونکی (لی یی کیونگ) میخواست جا پای باباش بذاره و بازیگر قهار شه ولی الان یه بازیگر کوچیکیه. بونگ دو شیک (سون سئونگ وون) اینهمه راه کوبیده اومده سئول تا نویسنده سناریو شه ولی هیچی واسش آسون نیست این سه مرد، مهمون خونه ی وایکیکی رو در ایتاونِ کره جنوبی دایر میکنن. مهمون خونشون ورشکسته میشه و بعدش یه بچه مرموز و یه مادر مجرد در وایکیکی پیداشون میشه.