
یک پزشک انگلیسی به یک رقاص جوان علاقه مند شده و از او دعوت می کند با هم زندگی کنند.او به عنوان دوست و مربی او کار کرده و بوسیله ارتباطاتش آن زن و دوستش با تعدادی از اعضای حزب محافظه کار آشنا می شوند.در نهایت وقتی یک رابطه مخفی آشکار می شود رسوایی بزرگی به بار می آید و...

اوايل قرن بيستم. «کارن دينسن» (اسرتيپ) که از محدوديت هاي اجتماعي به تنگ آمده، با «بارون برور بليکس» (براندائر) ازدواج مي کند. اين دو قرار است دانمار را به مقصد يک مزرعه ي دام پروري در آفريقاي شرقي ترک کنند. چندي بعد در راه سفر به نايروبي و ملحق شدن به «بارون»، «کارن» با ماجراجويي انگليسي به نام «دنيس فينچ هاتن» (ردفورد) آشنا مي شود...

« بوريس لرمونتوف » ( والبروك ) مدير موفق برنامه هاى نمايشى با « جوليان كراستر » ( گورينگ ) آهنگساز با استعداد در باله ى جديدى به نام « كفشهاى قرمز » هم كارى مى كند . در اين نمايش بالرين جوان اما خوش آتيه ، « ويكتوريا » ( شيرر ) ، نقش اصلى را اجرا مى كند . « جوليان » و « ويكتوريا » دل باخته ى يك ديگر مى شوند و « لرمونتوف » دچار حسادت مى شود... شر