

Top Gear را می توان یکی از بهترین و پر بیننده ترین برنامه های تلویزیونی دانست. این برنامه که توسط سه مجری پر انرژی اجرا می شود ، از شبکه BBC پخش می شود و به بررسی تخصصی و تست جدیدترین اتومبیل های روز دنیا می پردازد ، آنها را با یکدیگر مقایسه می کند ، از معایب و برتری های آنها نسبت به یکدیگر می گوید و به طور کلی خودرو را آنالیز می نماید و در حین انجام این کار حس بسیار خوبی به بیننده می دهد گویی که در آنجا حضور دارد و از نزدیک این مراحل را مشاهده می کند. ریچارد هموند که به اجرای این برنامه می پردازد غالبا سوار اتومبیلهای پرسرعت شده وانها را تست میکند. در این مجموعه شاهد تبدیل و ساخت ماشین ها به اشکال مختلف مثل موشک خواهیم بود که اتومبیل مانند شاتل فضایی پرتاب می شود همچنین این برنامه زیبا در هر قسمت یکی از شخصیت های معروف را دعوت می کند و او را به انجام مسابقه و رانندگی فرا می خواند. در این مجموعه سعی شده تا انواع تست ها و مقایسات بین جدیدترین، پرقدرت ترین، گرانترین و …اتومبیل های دنیا انجام گیرد. در راستای این مقایسات، سفرهای پرخطر و لحظات زیبایی را خلق میکند که هر بیننده ای را میخکوب می نماید. سفر به مکان های مختلف ، دیدار با شخصیت های گوناگون ، هیجان و بالا بردن سطح اطلاعات در رابطه با خوردرو های روز دنیا و چگونگی عملکرد آنها را می توان از ویژگی های این برنامه دانست.


داستان این کارتون زیبا مربوط به یک پسر ۲۵ ساله به نام "فیلیپ فرای " است که در قرن بیستم زندگی می کند و شغلش رساندن پیتزا به دست مشتریان است. یه روز بر حسب اتفاق وقتی که در حال انجام کار و مشغول رساندن پیتزا به دست مشتریان بود ناخودآگاه درون دستگاهی می افتد که وی را ۱۰۰۰ سال منجمد نگه می دارد. حال او پس از ۱۰۰۰ سال از حالت انجماد خارج می شود و وارد قرن ۳۱ می شود و متوجه می شود که کل جهان تغییر کرده است و تمامی ستارگان و سیاره ها توسط انسان ها کشف شده است و موجودات فضایی وجود دارند. در همین راستا "فیلیپ فرای " با پیرمردی دانشمندی به نام "پروفسور فارنسورت "که صد و شصت سال عمر دارد آشنا می شود. در همین بین "پرفسور فارنسورت "شغلی به "فیلیپ فرای " معرفی می کند و حال "فیلیپ فرای " باید به عنوان کسی که اشیا و لوازم مختلف را به نقاط فضا می رساند فعالیت کند...

در حالي که «رامسس» خود را براي تصاحب تاج و تخت آماده مي کند، برادرش «موسي» بي قيد و بي تفاوت، روزگار مي گذارند تا آن که به رمز و راز واقعي گذشته اش پي مي برد؛ اين که از قوم بني اسراييل است و در شيرخوارگي او را در سبدي جاي داده اند. و به رودخانه سپرده اند تا از قتل عام جان سالم به در ببرد.