
ساموئل از یک دختر (گلوریا) که مادرش او را ترک نموده مراقبت می کند ، تا زمانی که دیگر قادر به این کار نبود و تصمیم گرفت تا کودک را به مادرش بسپارد ، لذا به لندن جایی که مادرش کار می کرد سفر کرد ولی او را پیدا نکرد ، هشت سال بعد در حالی که ساموئل و گلوریا به یک دوستِ جداناپذیر تبدیل شده بودند سروکله ی مادر گلوریا پیدا می شود و ...


پسره نوجوان ۱۶ ساله ای به نام "ویل" به خاطره اینکه پدرش ، مادرش را ترک کرده و مشکلاتی که براش به وجود اومده مجبور میشه مدرسه ی خود را عوض کنه . زمانی که به مدرسه ی دیگر میرود تلاش خود را میکند تا دوستان جدید پیدا کند اما در ابتدا همه به او تیکه میندازند و مسخره ـش میکنند و سر به سرش میذارند تا ...


داستان سریال درباره "برنارد" هست که یک مغازه ی کتاب فروشی دارد .. ولی اصلا علاقه ای به فروش کتابهاش ندارد .. "مانی" که یه ادم عصبی و استرسی هست به مغازه ی "برنارد" میاد و کتاب آرامش و خونسری رو از اون میخره و بر حسب اتفاق کتاب توی لیوان چاییش میوفته و اونو قورت میده .. وقتی پزشکها میخوان اونو جراحی کنن متوجه میشن که کتاب جذب بدن اون شده و دیگه قابل جدا کردن نیست .. و همین باعث میشه که "مانی" به یک شخصیت آروم و ریلکس تبدیل بشه ...