
استراليا، دهه ي ۱۸۸۰. «برادران برنز» به دليل جنايت و اذيت و آزار مردم از دست قانون فراري هستند. تا اين که دو تن از برادرها به نام هاي «چارلي» (پيرس) و «ميکي» (ويلسن) دستگير مي شوند. پليس بريتانيايي، «سروان استنلي» (وينستون) به «چارلي» پيشنهاد مي کند که اگر بتواند برادر سوم، «آرتور» (هيوستن)، را بيابد و بکشد، حاضر است «چارلي» و «ميکي» را از مجازات برهاند...

داستان این فیلم درباره زندگی دو ببر کوچک است که یکی از آنها خجالتی و آرام و دیگری درنده خو و پر تحرک است. آنها در ویرانه هایی درجنگل به دنیا آمده اند. اما به دلیلی از یکدیگر جدا شده اند. پس از اینکه محققی به پژوهش درباره زندگی ببرها می پردازد، شرایطی پیش می آید که این دو حیوان بتوانند همدیگر را پس از مدتها ملاقات کنند و ...

سال ۱۸۹۵. «الکساندر» (پيرس)، دانشمند، استاد دانشگاه و مخترعي نيويورکي است که به سفر زمان اعتقاد دارد. مرگ نامنتظر و ناغافل نامزدش، او را ترغيب مي کند ماشين زماني بسازد که اميدوار است به کمک آن گذشته را تغيير دهد. اما وقتي نمي تواند در گذشته تغييري به وجود آورد، خود را هشتصد هزار سال به آينده پرتاب مي کند...