

Michael Westen (جاسوس!) وسط یک عملیات توی نیجریه، حکم سوختگیش رو دریافت میکنه! «به عنوان جاسوس وقتی میسوزی، نه پولی داری، نه کاری، نه سابقهی کار، هرجایی ولت کنند مجبوری همونجا بمونی. روی هرکسی که هنوز باهات صحبت میکنه حساب میکنی. خلاصه تا وقتی نفهمی که چه کسی تو رو سوزنده هیچ جا نمیری.» مایکل رو وسط Miami ولش میکنند. زادگاهش، جایی که مادرش و برادرش زندگی میکنند. تمام تلاشش اینه که بفهمه کی حکم سوختگیش رو داده. این وسط برای اینکه زندگیش بگذره با کمک دو نفر از دوستانش عملا نقش Private detective رو هم بازی میکنه. روایت قصه، اول شخص هست. خود مایکل قصه رو روایت میکنه...


داستان اين سريال بر اساس جنگي است كه آمريكا در عراق آغاز كرده . صحنه هاي مبارزه بين اين دو كشور و سربازانشان صحنه هاي زيبايي را خلق مي كند . حس همدردي ، نجات هموطنان و گناه بخاطر كشتن انسان ها در سربازان آمريكايي كه خانه و زندگي خود را رها كرده و به عراق آمده اند از جلوه هاي زيباي اين سريال است...