بانتو از کودکی مورد تنفر پدرش والمیکی قرار گرفته است. سامارا، رئیس او، به او محبت و عشق نشان می دهد تا اینکه متوجه می شود جیندال ها والدین او هستند. بانتو تصمیم می گیرد به دنبال عشق جیندال ها باشد و از آنها در برابر تهدیداتی که با آن روبرو هستند محافظت کند...
این داستان سانجانا، دختری از نسل امروزی است که سرشار از زندگی پر جنب و جوش است. او زندگی را بر اساس شرایط خودش میگذراند و وقتی مادرش سوشیلا ترتیبی میدهد تا پسری را ببیند که منجر به ازدواج میشود، بسیار ناراحت میشود.