
فرانسوا (دانیل اوتویل)، یک دلال عتیقه پاریسی، زمان و تمایل کمی برای روابط شخصی دارد. هنگامی که شریک تجاری او (ژولی گایت) او را به چالش می کشد تا ثابت کند که دوستی دارد، فرانسوای بی رفیق سعی می کند یکی را پیدا کند. وقتی تلاشهای رقتانگیز او با شکست مواجه میشود، یک راننده تاکسی (دنی بون) را استخدام میکند تا به او بیاموزد چگونه یک دوست واقعی بسازد و نگه دارد...

"مارتینو" یک معلم جوان، ایده آل گرا و به شدت ضدناپلئون است که عاشق یک بارونس زیبا و نجیب به نام "امیلی" می شود. او که به عنوان تبعید در شغل کتابدار مشغول به کار می شود و به شدت از این کار بدش می آید، او شروع به نگارش خاطرات ناپلئون می کند و کم کم به ارزش مردی در پشت سر نام اسطوره ای ناپلئون پی می برد...

پاريس، زمان حال. «ژرژ لوران» (اوتوي)، مجري يک برنامه ي ادبي تلويزيوني، نواري ويدئويي به دستش مي رسد که بيرون خانه ي پاريسي اش را نشان مي دهد. پس از آن نوارهايي ديگر از راه مي رسند که اين بار طرح هاي تکان دهنده اي ضميمه شان است. در حالي که «ژرژ» بيش از پيش نگران شده، عصبيتي که به وجود مي آيد، به رابطه اش با همسرش، «آن» (بينوش) و پسر نوجوانش، «پيرو» (ماکدونسکي) لطمه مي زند...

یک باند سرقت در پاریس توانسته پلیس را از متوقف کردن خود ناامید کند، لئو ورینکس و دنیس کلاین دو پلیس که تشنه ارتقاء درجه هستند وارد رقابتی برای دریافت ترفیع و در نهایت تسخیر جایگاه رئیس خود می شوند که قرار است به زودی از گروه خارج شود. رقابت بین این دو تا حدی غیر اخلاقی و ناجوانمردانه می شود که دیگر نمی توان تفاوتی بین اعمال آن ها و گروه شرور تحت تعقیب قائل شد...

روی پلی در پاریس دختری با چشمان اشک آلود و غمگین از راه می رسد.در میان ناکجا آباد شخصی متوجه او می شود.او "گیبور" یک پرتاب کننده چاقو است که برای اجرای برنامه اش به یک هدف انسانی نیاز دارد.دختر "ادل" که هیچگاه در زندگی اش خوش شانس نبوده و جائی برای رفتن ندارد به او همراه می شود و...