
«هانري بولانژه» (لئو) پس از پانزده سال کار در يک شرکت، بي کار مي شود و تصميم مي گيرد خودکشي کند. او پس از بارها سعي و تلاش ناموفق، در نهايت در ازاي هزار پوند، قاتلي (کولي) را براي کشتن خود استخدام کند. در اين بين، با زن گل فروشي (کلارک) آشنا مي شود و فکر مي کند که زندگي اش تغيير کرده است. پس سعي مي کند قرارداد قتل را بر هم زند، ولي اين کوشش بي فايده است...

پاریس، آینده ای نزدیک. "مارک" و "هانس" سارقان سالخورده به زنی آمریکایی بدهکار هستند و تنها دو هفته برای پرداخت آن زمان دارند. آنها نقشه سرقت یک سرم جدید را دارند، اما برای اینکار به کسی با دستان سریع و ماهر نیاز دارند. آنها "آلکس" جوانی که با "لیز" دوست دختر شانزده ساله خود به هم زده را استخدام می کنند و...

در پى حمله ى «گاریبالدى» به سیسیل، شاهزاده ى سالینا، «دون فابریتسیو» (لنکستر)، می پذیرد که برادرزاده ى محبوبش «تانکردى» (دلون) به ارتش «گاریبالدى» بپیوندد. در سفر هر ساله ى شاهزاده و خانوادهاش به ییلاق، «تانکردى» هم به آنان میپیوندد و دل به «آنجلیکا» (کاردیناله)، دختر «دون کالوگرو» (استوپا) میبندد…

"رام بوون" و "ادی کوک" دو آهنگساز موسیقی جاز هستند که در پاریس زندگی می کنند،جائی که برخلاف آمریکا آهنگسازان جاز مورد حمایت بوده و نژادپرستی جرم محسوب نمی شود.وقتی آنها با دو دختر آمریکایی که برای تعطیلات به پاریس آمده اند آشنا شده و عاشقشان می شوند،مجبور می شوند تصمیم بگیرند می خواهند به آمریکا بازگردند یا نه...