

در مرز این جهان و جهان دیگر ۸ میلیون روح مرده وجود دارن که به خدایان و دیگر روح ها خدمت می کنن که سعی در کمک کردن در زندگی انسان ها دارن. یک دختر مدرسه ای به نام هیوری ایکی , زورگویی های همکلاسی هاشو تحمل می کنه و برای اینکه گریه کنه به دستشویی میره. روی دیوار دستشویی با خطی بد شماره تلفن و پیامی نوشته شده , “من مشکلات شما رو حل میکنم” بعد از اینکه هیوری با شماره تماس می گیره , با یک شخصیت بی خانمان و بیکاری روبه رو میشه که ادعا داره “خداست” خنگ و غیر قابل پیش بینی و بی ارزش, اون به دعا های مردم جواب نمیده و کسی هم بهش محل نمیذاره. اما اون…

هفت غریبه وقتی به خود می آیند که در یک جت در حال پرواز هستند و نه می دانند که کجا هستند و نه می دانند که به کجا برده می شوند. آنها به کابین خلبان دسترسی ندارند و تلفن هایشان هم کار نمی کند. تنها چیزی که متوجه می شوند این است که کشورشان نابود شده است و تنها بازماندگان ممکن است خود آنها باشند…

داستان انیمیشن يکسال بعد از اتفاقات سري انيمهاي شکل ميگيرد. بعد از سفري طولاني درون “خط دنياها” به خاطر اختراعي به نام “D-Mail”، پيغامي که به گذشته ارسال ميشود، “رينتارو اوکابه” به خط دنياي “اشتين گيت” ميرسد. جايي که هيچکدام از دوستان اون نميميرند و آيندهاي که SERN بر آن حکمراني ميکند، به دليل اختراع نشدن ماشين زمان، وجود ندارد. ولي بعد از مدتي، عوارض جانبي سفر به خط دنياهاي مختلف به سراغ “رينتارو” ميآيد. طولي نميکشد که اين عوارض باعث ناپديد شدن “رينتارو” ميشود. تنها کسي که “رينتارو” را به خاطر دارد، “ماکيسه کوريسو” است که قبلا به خاطر زحمات “رينتارو” از مرگ نجات پيدا کرده است. او با ديدن تصاوير “دژاوو”، “رينتارو” را به خاطر ميآورد و حالا کوريسو وظيفهي برگرداندن “رينتارو” را به عهده داره.


داستان در مورد اعضاي واحد شماره ۱ بخش تحقيقات جنايي از اداره ي امنيت عمومي و ماموريت هاي آنهاست. داستان زنان و مرداني که صرفنظر از تعبير شخصي خودشون از عدالت و قضاوت، انتخاب ديگه اي ندارند جز اينکه در اين سيستم کار کنند. اما عدالت حقيقي، چه چيزيه که اين افراد در نهايت بهش دست پيدا مي کنند؟