
یک منشی ماشین رئیسش را می دزدد و برای خوشگذرانی به جاده می زند. او به یک شهر ساحلی می رود که مطمئن هست هیچوقت آنجا نبوده، اما همه اهالی آنجا اسم او را می دانند. اما شرایط زمانی بحرانی تر می شود یک جسد در صندوق عقب ماشین پیدا می شود و او مظنون به قتلی می شود که هیچ چیز درباره اش نمی داند.

تنها آرزوی پیترو این است که یک بازیگر معروف شود. پیترو بیست و هشت ساله غرق در آرزی بازیگر شدن است و از امتحان هیچ راهی ترسی ندارد. او به روم می رود و در یک نانوایی شروع به کار می کند و در همان حین تلاش می کند تا به یک بازیگر تبدیل شود. در ابتدا او همراه دختر خاله خود ماریا زندگی می کند اما...

"مارتینو" یک معلم جوان، ایده آل گرا و به شدت ضدناپلئون است که عاشق یک بارونس زیبا و نجیب به نام "امیلی" می شود. او که به عنوان تبعید در شغل کتابدار مشغول به کار می شود و به شدت از این کار بدش می آید، او شروع به نگارش خاطرات ناپلئون می کند و کم کم به ارزش مردی در پشت سر نام اسطوره ای ناپلئون پی می برد...