

پرنسس آنیسفیا علیرغم ناتوانی احتمالی اش با جادوی معمولی، انتظارات اشراف را با توسعه "جادوشناسی"، یک نظریه جادویی منحصر به فرد بر اساس خاطرات زندگی گذشته خود، نادیده می گیرد. یک روز، او شاهد است که نجیب زنی باهوش Euphyllia به ناحق عنوان پادشاه بعدی پادشاهی را از او سلب کرد. این زمانی است که انیسفیا نقشهای میسازد تا به یوفیلیا کمک کند تا نام خوب خود را بازیابد - که به نوعی شامل زندگی مشترک و تحقیق در مورد جادو میشود! با این حال، این دو بانو نمی دانند که برخورد تصادفی آنها نه تنها آینده آنها، بلکه آینده پادشاهی و کل جهان را تغییر می دهد!


محوریت این انیمه بر روی دانشآموزی به نام آساهی کاشیواگی است که یک روز صبح در راه مدرسه با تصادفات غیرعادی روبرو میشود - همه اینها مطابق با ثروت مبهمی تلویزیونی است که او آن روز صبح تماشا کرده بود و همه با یک برخورد ناگوار با یک نفر به پایان رسید. دختر اتفاقاً همه دخترانی که او ملاقات می کند دانش آموزان یا معلمان جدید مدرسه او هستند. شناخت قبلی آساهی از دختران، او را به سوء ظن یوشیو، که خود را "دوست آساهی" معرفی می کند، می کند. بعد از مدرسه، او یک نامه عاشقانه در کمد کفشش پیدا می کند که به او می گوید دوباره طبق بخت صبحگاهی به درخت گیلاس پشت مدرسه بیاید. آساهی به سمت درخت شکوفه گیلاس می رود تا ببیند چه چیزی در انتظارش است.


آنها در رویایی به سر میبرند! رویای روزی که در آسمان بزرگ پر میگشایند. در آیندهای دور وقتیکه خشکیها ازبین رفتهاند، آدمی در شهر متحرکی به نام "پِلَنتِیشن" سکنا گزیده و خلبان(پایلوت)هایی در قسمتی از آن به نام "میستیلتین" یا "قفس پرنده" بوجود آوردهاند. بچههایی که در این قفس گیر افتادهاند، هیچگاه رنگ آسمان نمیبینند و مجبور هستند برای ارتقای خود مبارزاتی بوسیلهی رباتهایی جنگی به نام FranXX با موجوداتی عجیب به نام "کیوریو" (دایناسور) انجام دهند. این مبارزهها ضامن حیات این بچهها خواهد بود. پسرک قصهی ما "هیرو" که با لقب "کد۰۱۶" شناخته میشود دارای مشکلاتی هست که موجب نادیده گرفته شدن او میشود، به همین خاطر وجودش غیرضروری شمرده میشود. چرا که عدم توانایی در راندن "فرانکس" مساوی با از دست دادن موجودیت است. اما دست روزگار دخترکی مرموز به نام "زیرو تو" (۰۲) را که دو شاخ بر سر دارد را در سر راه او قرار میدهد.