
دو مرد مسلح پس از سرقت از یک بانک ، کارمندی را گروگان می گیرند و به آپارتمان کوچکی منتقل می کنند.گروگان میداند که آنها بلاخره اور را می کشند و او هیچ راهی را برای فرار ندارد و تنها کاری که می تواند انجام دهد این است که پشت ساعت مچی خود کلمه کمک را بنویسد و به گردن یک گربه ببندد.تا اینکه بلاخره یک دختر جوان ساعت مچی را می بیند و ....

» اسمايلر گروگان « ( دورانته) با ماشين از بالاى صخره اى سقوط می كند و سرنشينان چهار اتومبيل شاهد اين تصادفاند. » اسمايلر « پيش از مرگ به آنان می گويد كه ۳۵۰ هزار دلار از پولهاى مسروقه اش را زير « W بزرگ « پارك ايالتى ساحل سانتا رزيتا پنهان كرده است. حالا چهار اتومبيل به طور جداگانه به طرف سانتا رزيتا به راه می افتند...


سریال "آلفرد هیچکاک تقدیم می کند" شامل مجموعه ای از داستان های کوتاه جداگانه می باشد که ژانر های جنایی، ترسناک، درام و کمدی را پوشش می دهد. داستان در مورد افراد مختلفی می باشد که مرتکب جرم هایی همچون قتل، خودکشی، دزدی و... شده اند که هرکدام با انگیزهی خاصی صورت گرفته است...

سال ۱۸۶۳. « سروان روپر » ( هولدن ) افسر ارتش شمالىهاست كه در قلعهاى در آريزونا ، مسئوليت اسراى جنوبى را به عهده دارد. او به دليل رفتار خشنى كه با اسرا و فرارىها دارد، مورد تنفر جنوبىها و حتى همقطاران خودش است. تا اين كه « كارلا فارستر » ( پاركر ) براى عروسى دوستش، دختر فرمانده، به قلعه مى آید. اما او در واقع جاسوس جنوبی هاست...

"وودرو ترواسمیت" که پس از ابتلا به تب یونجه از نیروی دریایی مرخص می شود، احساش شکست کرده و به زادگاه خود باز نمی گردد. او در میان غم و اندوه، با گروهی تفنگدار آشنا می شود که او را تشویق می کنند به خانه بازگردد و به مادرش بگوید در جنگ مجروح شده و با سربلندی به خانه بازگشته است...