راهول برای برآورده کردن آخرین آرزوی پدربزرگش به روستای کوچکی در هند می رود: تا خاکستر او را در آب مقدس رودخانه آنجا بریزد. او در مسیرش با زنی آشنا می شود و یک سری اتفاقات غیر منتظره برای آن ها رخ می دهد...
«لاچی» (رانی مکرجی) با فرد پول دوستی بنام «کیشانلال» (شاهرخ خان) ازدواج می کند. لاچی رضایت چندانی از شوهرش ندارد، تا این که مرد برای یک سفر کاری ۵ ساله راهی می شود و دختر تنها می ماند. در این بین روحی که خود را مانند کیشانلال کرده خود را به جای شوهر لاچی قالب می کند...