
"فیت" اعتقاد دارد دو نیمه گمشده می توانند به هم برسند. او بر روی یک تخته، نام نیمه گمشده خود را پیدا می کند، "D-A-M-O-N B-R-A-D-L-E-Y". بعدها در یک کارناوال، یک پیشگو نیز نام "دیمون بردلی" را از گوی شیشهای اش به او می گوید و "فیت" بطور کامل به این مسئله اعتقاد پیدا میکند...

"جو"ی موز فروش مردی با قلب پاک است که کارش را از طريق معاوضه چيزها با موز می گذراند. او تعداد زيادی بچه را تحت سرپرستی خود دارد و در يک جزيره دورافتاده با مردم بومی آن زندگی ساده و صميمی را می گذراند. تا اينکه مردی به نام سم مورنو که خود را نماينده شرکت تورسييو معرفی می کند ادعا دارد که از طرف رئيس خود تورسييو مامور است تا تمام معاملات موز را در جزيره تحت کنترل بگيرد و ...

سال ۱۹۲۹. «موسوليني» (استايگر)، «ژنرال گراتسياني» (ريد) را به سمت فرماندار ليبي منصوب مي کند؛ جايي که اعراب باديه نشين تاکنون در برابر استعمار ايتاليا مقاومت کرده اند. ورود «گراتسياني» با حمله اي به رهبري «عمر مختار» (کويين) هم زمان مي شود که در آن به نيروهاي ايتاليايي تلفات و خسارات سنگيني وارد مي شود...