
مافیای ایتالیایی در نخستین مراحل قدرت گیری خود در منطقه است، و این موضوع اصلا به مذاق «جانی کاسپر» (پالیتو) خوش نمی آید. «جانی» می خواهد «برنی برنبام» (تورتورو)، بزهکار خرده پا را تنبیه کند. اما «لیو» (فینی) یک سردسته ی خشن مافیایی، به خاطر محبتی که به «ورنا» (هاردن)، خواهر «برنی» دارد، قسم خورده از «برنی» محافظت کند...

جايي ميان کارولايناي شمالي و جنوبي. «سيلر ريپلي» (کيج) جلوي چشم هاي محبوبه اش، «لولا» (درن)، مردي را که با چاقو به او حمله کرده، مي کشد و به زندان مي افتد. اما بيست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد مي شود «لولا» با اين که مادرش «ماري يتا» (لد) ملاقات آن دو را ممنوع کرده، به ديدنش مي رود. عشاق از شهر مي روند و به سوي نيو اورليانز به راه مي افتند...

وقتی که یک زوج خوشقلب فروشنده، «کن» (راینهولد) و «سندی» (اسلیتر)، «باربارا» (میدلر)، همسر تاجری بهنام «سام استون» (دِویتو) را میرایند، او نمیتواند خوشحالیاش را پنهان کند؛ زیرا پیش از ربوده شدن زنش خیال داشته خودش او را بکشد. انگیزه دزدان فقط انتقامجوئی از کلاهبرداری «سام» است - او چند طرح لباس «سندی» را دزدیده و پول خوبی به جیب زده است.