

داستان این سریال در سال ۲۰۳۰ شروع میشود که شخصیت اصلی داستان تد مازبی (جاش رادنر) به پسر و دخترش خاطراتی را یادآوری میکند که منجر به ملاقات او با مادرشان (همسر تد) شد که داستان را از قسمت اول به گذشته برمیگرداند و خاطرات را نقل میکند.هر قسمت این سریال در واقع یه خاطره ای هست که تد موزبی براي پسر و دخترش تعریف می کنه...

«اندی استیتزر» که در یک مغازه فروش لوازم الکترونیکی کار می کند، زندگی آرامی دارد. همکارانش او را دوست دارند، از این رو وقتی باخبر می شوند که اندی در چهل سالگی هنوز باکره است، دست به کار می شوند تا موقعیتی فراهم کنند تا مشکل اندی را حل کنند. اندی که در جوانی به دلیل تجربیات ناگواری که ازبرخورد با جنس مخالف داشته، این نوع رابطه را به بوته فراموشی سپرده است. اما وقتی با «تریش»، زنی چهل ساله که درنزدیکی فروشگاه آنها یک مغازه تجارت اینترنتی دارد، آشنا می شود تصمیم می گیرد تا در این زمینه تجاربی کسب کند.


داستان سریال در مورد ماجراهای روزانه یک خانواده ایرلندیِ کاتولیک می باشد. "شان" و "کلودیا" پدر و مادر این خانواده هستند که دارای سه فرزند قد و نیم قد می باشند. این دو علاوه بر اینکه باید به بچه های خود رسیدگی کنند، می بایست از پدر "شان" که زود در مورد همه چیز قضاوت میکند و همینطور برادر بیخیال و لا اوبالی اش نیز مراقبت کنند...


مالکوم در میانه درباره ی پسری به اسم مالکوم ـه که در خانواده ی عجیب ۶ نفره زندگی میکنه.مالکوم هوش و حافظه ی خیلی قوی داره و همین موضوع باعث شده که کمی با خانواده ی خودش در تضاد باشه و ماجراهای جالبی به وجود بیاره.دیگر اعضای خانواده عباردتند از :لوییس، مادر پرجذبه خانواده . هل ، پدری که بیشتر مثل دوست بچه هاش میمونه.فرانسیس ، بزرگترین پسر خانواده که بشدت خرابکاره.ریس ، که ورژن جوونتره فرانسیسه. و در نهایت دویی، کوچکترین برادر مالکوم که هنوز استعداد واقعیش رو بروز نداده!