داستان فیلم در مورد رابطه ای بین یک زن جوان و یک روحانی در سال ۱۶۶۶ میلادی، عواقب بدی را به دنبال خود می آورد...
«تام ساندرز» (داگلاس)، متخصص برنامه ريزي کامپيوتر، با همسر و دو فرزندش زندگي آرام و خوبي دارد. او در شرکتي نيمه خصوصي و نيمه دولتي کار مي کند. تا اين که «مرديت جانس» (مور) به عنوان مدير اجرايي جديد شرکت کارش را آغاز مي کند. او سال ها قبل دوست و نامزد «تام» بوده که بعد از به هم خوردن رابطه شان، به کلي از هم بي خبر بودند...
«ديويد» (هارلسن) و «دايانا» (مور) زن و شوهر جواني هستند که دل باخته ي يکديگر هستند و دچار مشکلات مالي شده اند. اين دو به اميد به دست آوردن پولي که نياز دارند به لاس وگاس مي روند، اما به مقصود خود نمي رسند. تا اين که با مرد ميانسال باوقاري آشنا مي شوند که نامش «جان گيج» (ردفورد) است و به زوج جوان پيشنهاد عجيبي مي کند...
در قلب پایتخت کشور، در یکی از محکمه های دولت ایالات متحده، مردی هر کاری می کند تا شرفش را حفظ کند و مردی دیگر هر کاری می کند تا حقیقت را دریابد. «دانیل کافی» وکیل تازه کار نیروی دریایی است و بایستی در دادگاه از دو سرباز نیروی دریایی دفاع کند. آنها به قتل متهم هستند اما ادعا می کنند که به دستور فرمانده عمل کرده اند.
زنی معتقد است با همسر آینده خود آشنا شده است، زیرا او را در رویاهای خود دیده است. آنها به سرعت با هم ازدواج کرده و به خانه مرد در شهر بازمی گردند. زن بر روی هر کسی که می بیند تاثیر عمیقی گذاشته و او را در زندگی و عشق خود راهنمایی می کند...
"سینتیا" برای صحبت در مورد قتل همسر بهترین دوستش نزد بازرس "جان" می رود. داستان از طریق چندین فلشبک روایت می شود و...
یک تاجر در میابد که خودش و دوستانش در شهر کوچکی در وسط ناکجاآباد زندانی های یک قاضی روانی هستند...
«سام» (سوايزي) در گردشي شبانه با نامزدش، «مالي» (مور)، در کوچه اي تاريک به دست ولگردي به قتل مي رسد و روحش از بدنش جدا مي شود، اما کنار «مالي» مي ماند. بعدتر روح «سام» مي فهمد که مرگش تصادفي نبوده و دوستش «کارل» (گلدوين) اين نقشه را براي تصاحب چهار ميليون دلاري کشيده که به اشتباه از حساب بانکي او سر درآورده است...
زنداني ايالتي نزديک مرز کانادا، سال ۱۹۳۵. «بابي» قاتلي روان پريش که قرار است اعدام شود، دو تبهکار خرده پا - «ند» (دنيرو) و «جيم» (پن) - را مجبور مي کند تا در برنامه ي فرار با او هم راه شوند. بعدتر در شهري کوچک «ند» و «جيم» به جاي دو کشيش اشتباه گرفته مي شوند...