
بامداد شروع حقوق مدنی، سه بانوی اهل می سی سی پی در شرف برداشتن قدمی اعجاب انگیز در زندگی شان هستند. یکی از این سه بانو «اسکیتر» ۲۲ ساله است که به تازگی از دانشگاه به خانه برگشته و بزرگترین غصه ی مادرش هم اکنون ازدواج اوست. بانوی دیگر خانومی دورگه ی امریکایی افریقای حکیمی به نام «آیبیلین» است، او خدمتکاری است که به تازگی فرزندش را از دست داده. و بانوی سوم «مینی»، بهترین دوست آیبیلین است که به دنبال شغلی محترمانه می گردد. با اینکه این خانم ها تفاوت های بسیاری دارند اما دست سرنوشت آنها را با هم همراه می کند تا نقشه ای محرمانه و حیاتی را پیش ببرند...


داستان زنی است که با سرطان دست و پنجه نرم می کند و در این مدت حوادثی برایش پیش می آید که داستان فیلم را می سازد.او فردی منظم و قانون مدار است که دوست دارد این عادت را ترک کند ، همچنین او با همسر و فرزند خود دارای اختلافاتی است که از همان عدم قانون مداری سرچشمه می گیرد.او دوست دارد فرزند خود را به بهترین نحو تربیت کند تلاشهای زیادی در این راه می کند همچنین دارای یک برادر عاشق طبیعت و کره ی زمین است که چیزی جز ته مانده ی غذای دیگران نمی خورد.

مریل و پاول یک زوج هستند که چندان رابطه ی خوبی با یکدیگر ندارند و زندگی زناشویی اونها خیلی بی حس و بی تفاوت شده است. تا اینکه یک اتفاق مسیر زندگی این دو و تغییر میدهد. این دو شاهد یک قتل میشوند و پس از این ماجرا دولت فدرال برای حفظ جان این دو نفر از دست قاتل تا زمانی دستگیری این دو نفر را به یک شهر کوچک منتقل می کند...

دکتری بنام پینکوس (جروایس)، دچار مرگ مغزی می شود اما بطورمعجزه آسایی پس از ۷ دقیقه دوباره به زندگی باز می گردد. او می فهمد که پس از این اتفاق دارای توانایی رنج آوری شده است و آن دیدن ارواح است. و از آن بدتر اینکه این اواح از او تقاضا هایی هم دارند، مخصوصا فرانک هیلاری (کیلیر) که از او می خواهد از ازدواج همسر بیوه اش با نامزد جدیدش جلوگیری کند...