
مرد خانواده، «ويد پورتر» (دورف)، سارقي را در حياط جلوي خانه اش در دفاع از خود با يک ضربه ي چوب بيس بال به قتل مي رساند. اما چون سارق مسلح نبوده و به داخل خانه هم وارد نشده محکوم به سه سال حبس مي شود. در زندان «ويد» مي بايست با کمک دوست جديدش، «جان اسميت» (کيلمر)، براي بقا و مقابله با اذيت و آزارهاي زندان باني ساديست (پرينيو) تلاش کند...

یک قاتل روانی مردم شهر را می کشد و به دلایل گوناگون نیز انها را به طریقه های مختلف می کشد . جنیفر مارش مامور اف بی آی نیز برای بررسی این پرونده از طرف اف بی آی ماموریت پیدا می کند . وی که اشنایی زیادی با کامپیوتر دارد فکر می کند که این پرونده چندان سخت نیست اما قاتل باهوش تر از این حرفهاست...

قرن بیست و یکم، آینده. وایولت در جهانی توتالیتر زندگی می کند که توسط داکسوس اداره می شود. وایولت در گذشته انسان بوده و شوهر دانشمندش به دست نیروهای پلیس داکسوس به قتل رسیده است. وایولت که برای دستیابی به قدرت های فوق طبیعی خود را تبدیل به نیمه انسان و نیمه خون آشام کرده، قصد دارد تا از داکسوس انتقام بگیرد...

در دنيای آينده حکومتی بسيار خشن و مستبد وجود دارد که سياست آن از بين بردن شورشها، جنگها و اعتراضات با استفاده از فرونشاندن احساسات و محو هيجانات است: کتابها ، هنر و موسيقی بطور اکيد ممنوع شده اند و داشتن احساس جرمی است که مجازات مرگ دارد. جان پرستون يکی از بهترين ماموران حکومت است که مسئول از بين بردن هر کسی است که از اين قوانين سرپيچی کرده است. اما زمانيکه او مقداری از داروی پروزيوم را از دست می دهد – يک داروی هوشيار کننده ذهن که احساسات را کاهش می دهد – ناگهان به تنها فردی تبديل می شود که قادرست با اين حکومت با آن مبارزه کرده و آنرا از بين ببرد.