
«جان دوليتل» در خردسالي (اسميت) قادر است با حيوانات صحبت کند اما پدرش مخالف اين کار است و «جان» استعداد يگانه اش را به فراموشي مي سپارد. سال ها مي گذرد و «جان» (مورفي) پزشک موفقي مي شود. او روزي سگي را زير مي گيرد و ناگهان استعدادش را باز مي يابد و چندي بعد حيوان را نجات مي دهد و به خانه مي برد. شهرت او همه جا مي پيچد و گروهي از حيوانات بيمار جلو خانه اش صف مي کشند.

«ماتيلدا وارم وود» (ويلسن) دختر جوان بي نهايت کنجکاو و با هوشي است که با والدين عامي و بي فرهنگ خود (د ويتو و پرلمن) که اصلا به او توجهي ندارند، بسيار تفاوت دارد. او با بالا رفتن سن، به تدريج کشف مي کند داراي قدرت حرکت دادن اشيا از دور است و مي تواند از اين توانايي در راه از بين بردن رنج هايش و کمک به دوستانش استفاده کند...

رابرت دربان هتل مجللی به مالکیت خانم دوبرو میباشد.او به رابرت خبر می دهد بازرسی بطور مخفیانه به هتل می آید.اگر او کارهای خود را به خوبی انجام دهد ممکن است ترفیع بگیرد و وقتی برای سپری کردن با پسرهای خود برایان و کایل بدست آورد.اما سارقی شرور به همراه اورانگوتانی آموزش دیده وارد هتل می شود و...

داستان از شهر هالوین آغاز می شود. شهر وحشت و کابوس کودکان. شهری که هیولا های ترسناک کودکان در آن سکونت دارند. اما آنان بد جنس نیستند و اما سیر اصلی داستان با جک یا پادشاه کدو تنبل ها که اسکلتی خوش تیپ و جذاب است رنگ می گیرد. این که جک از کار های همیشگی اش خسته شده و در جست و جوی سالی متفاوت پا در شهری دیگر می گذارد و بعد از دیدن جشن کریسمس تصمیم می گیرد کریسمس آن سال را خود رهبری کند. غافل از این که ...