
این فیلم داستان مردی را روایت می کند که به تازگی از کار خود اخراج شده و تصمیم می گیرد به همراه همسرش به جورجیا که کودکی خود را در آنجا گذرانده برگردد. آنها در تاریکی شب در جاده دچارحادثه شده و مجبور می شوند تا شب را در هتلی که در نزدیکی محل حادثه وجود دارد اقامت کنند اما وقتی وارد هتل می شوند متوجه می شوند که آن هتل در اصل کمپین آدمهای "هیپی" است و...


داستان سریال در مورد مردی به نام جاناتان ایمز می باشد که یک نویسنده است که تا به حال تنها یه کتاب نوشته است. همچنین وضع مالی خوبی ندارد و مشغول فروش ماریجوآنا هم هست البته خودش هم شدیدا به ماریجوانا اعتیاد دارد و الکلی هم هست. در ابتدای داستان می بینیم که دوست دختر ایمز وی را ترک کرده و همه وسایل خانه را با خودش می برد و برای ایمز تنها کتاب ها و لپ تاپش باقی می ماند. ایمز که عاشق کتابهای پلیسی است در یک سایت شروع می کند رزومه کاری خودش را به عنوان کارآگاه خصوصی می نویسد و این تازه شروع اتفاقات است. حالا مردم به او زنگ می زنند و مشکلات خود را با وی در میان می گذارند ...

کشتیگیر «رندی» (میکی رورک) سال ها از دوره ی اوج اش گذشته است. ستاره سال های پیشین مسابقات کشتی اکنون به صورت نیمه وقت در خواروبار فروشی کار می کند. او به خاطر وضعیت جسمی اش شاید دیگر نتواند کشتی بگیرد، برای همین تصمیم می گیرد تا تغییراتی در زندگی اش ایجاد کند. او حتی به سراغ دخترش می رود و سعی می کند گذشته ها را جبران کند. اما پیشنهاد مبارزه با رقیب قدیمی اش او را سر دو راهی بزرگی قرار می دهد.