

صبح ۲۹ امین روز از آپریل، هفت میلیارد سكنه زمین به شكلی غیرقابل باور به مدت دو دقیقه و هفده ثانیه، از هوش میروند و آنهایی كه جان سالم به در برده اند وقتی به هوش می آیند متوجه خاطراتی میشوند كه هیچوقت تجربه نكرده اند. كمی تحقیق، همه را متوجه این موضوع میكند كه آن خاطرات، در واقع مروری بر اتفاقاتی بوده كه نه در گذشته بلكه در زمانی به فاصله شش ماه از زمان حال اتفاق اقتاده است نگرانی همه از این است كه آیا قرار است آن چیزی را كه دیدند در واقعیت تجربه كنند یا انتخاب با خودشان است...

سال ۱۰۰۰۰۱ قبل از ميلاد. مرد غارنشيني با نسخه دندان گرازي ايمي وينهاوس برخورد کرده و مي فهمد که بشريت در روز ۲۰ آگوست ۲۰۰۹ از ميان خواهد رفت، مگر اينکه جمجمه اي نارنجي رنگ به سر جاي خود بازگردد. با بازگشت به زمان حال مي فهميم که اينها روياي ويل بوده، اما روز معود را در تقويم ديواري خود علامت زده است پس بايد موضوع جدي باشد. ويل تلاش مي کند موضوع را به دوست دخترش ايمي بگويد، اما موفق نمي شود. همان روز در طول ميهماني، همه چيز شروع به لرزه در آمده و راديو اعلام مي کند که پايان دنيا سرآمده است...