داستان فیلم در سال ۱۹۴۰ در تایوان و شانگهای رخ می دهد که در مورد سه زوج و ماجراهای عاشقانه در هم پیچیده‌شان می باشد.
قواعد برادری و تعهدهای وفاداری زیر سایه خشونت و جنگ بین مکزیک و آمریکا دچار خدشه می شود...
داستانی حماسی، محسور کننده و عجیب در مورد عشقی که بین دو خط زمانی و قاره مختلف شکل می گیرد...
یک دختر جوان با کمک گرفتن از یک جاسوس سعی دارد اتهاماتی که بر علیه اش به کار گرفته شده را پاک کند...
مردی که در سیرک کار می کرده و به خوبی تعلیم دیده است، سعی دارد برای گرفتن انتقام مرگ پدرش، به یک بانک فاسد در شیکاگو دستبرد بزند. دو مامور پلیس از بمبئی برای رسیدگی به این پرونده انتخاب می شوند...
داستان مردی را روایت می کند که عاشق زنی می شود که در دنیایی موازی دنیای او زندگی میکند و سعی میکند تا راهی برای رسیدن به او پیدا کند...
یک مامور پلیس تازه کار، یک راننده با تجربه را به کار می گیرد تا ماموریتی مرگبار را در خیابان های شهر هنگ کنگ به انجام برساند...
لاولی سینگ " سلمان خان " محافظیست که در کودکی آقای ساتراج جون مادرشو نجات داده است ، حالا جانه دختره ساتراج در خطر است ، لاولی هم میخواد دین خود را ادا کند ، در همین حین که مسئولیت حفاظت از جان دیویا " کارینا کاپور " دختر ساتراج را به عهده میگیرد با اتفاقاتی که رخ میدهد دیویا عاشق لاولی میشود ، ولی به خاطر سرسختی های لاولی ، دیویا نمیتواند به او چیزی در این مورد بگوید ....
سریال از یک فرار شروع می شود فرد جوانی ریشهای خود را می تراشد و یونیفرم مامورین زندان را می پوشد و به راحتی از زندان فوق امنیتی فرار می کند. نام این” فرد نیل کفری” است.