
عذرا گونای یه وکیل طلاق موفقه که در استانبول، به همراه خواهرش صنم و مادرش که از سردمداران این شغله، به پرونده اشخاص با نفوذ و سرشناس رسیدگی میکنن. عذرا بعد فارغ التحصیلی با سرگن گونای که مثل خودش وکیل بوده ازدواج میکنه و صاحب سه بچه میشن. با وجود مسائلی که به اقتضای شغلش شاهد میشد و ضربه ای که از پدرش خورده بود، عذرا همیشه به مفهوم ازدواج کاملا متعهد بود ولی این تابلوی خانواده خوشبختی که برای خودش ساخته بود با خیانت شوهرش با خاک یکسان میشه…


داستان سریال درباره ییلدیز است که تا زمانی که به یاد دارد عاشق کوزی بوده و کسی را جز او ندیده. وقتی كوزی برای ادامه تحصیل در دانشگاه به استانبول می رود، همه چیز را فراموش می كند و به دنبال عشق دیگری می رود. وقتی همه متوجه این موضوع می شوند، کوزی توسط همه افراد روستا و خانواده اش، طرد می شود. کوزی با زنی در استانبول ازدواج می کند و صاحب سه دختر می شود و پس از خیانت همسرش و نامه ای که برای اون میگذارد، خانه ای که در آن زندگی میکند، به مزایده گذاشته میشود و پس از بی پولی مجبور میشود به شهر اردو در کارادنیز(زادگاهش) برگردد و …