هلن، کوین و بارنی در دنیایی پسا آخرالزمانی به دنبال کمک هستند. بارنی به ویروس زامبی مبتلا شده است و به تدریج به یک زامبی تبدیل می شود. آنها به خانه ای می رسند که در آن دان، مردی با یک راز زندگی می کند...
سه مرد احمق و غیر اجتماعی در یک بار انگلیسی مشغول مشروب خوردن هستند که ماجرایی در مورد سفر در زمان برایشان رخ می دهد و...
یک لندنی و یک دختر جوان که ناامید برای فرار از یک دلال عصبانی خشمگین هستند، پس از قرار ملاقات با مشتری ، با قطار به برایتون فرار می کنند...
شان ۲۹ سال دارد و یک زندگی کسل کننده را ازسرمی گذراند. لیز، نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد. او با اد، دوست وفادارش زندگی می کند. شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند. ناگهان مردگان از گور برمی خیزند و مثل زامبی‌ها شروع می کنند به آدم خواری. شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد.
چهار هفته بعد از پخش شدن ویروسی وحشتناک و علاج ناپذیر در انگلستان که قربانیان را به موجواتی دیوانه و وحشی تبدیل می کند، عده‌ای از بازماندگان بدنبال یک پناه‌گاه، تمام کشور را زیر پا میگذارند.