
نالان زن جوان زیبایی است که در نگاه اول با گرمای خود محبت همه را جلب می کند. از آنجایی که او تنها فرزند خانواده اش است، به عنوان یک عروسک دستی بزرگ شد، زندگی خود را در هستی گذراند و از بهترین مدارس با ممتاز فارغ التحصیل شد. نالان آماده می شود تا با صدات کور اوغلو که یکی از ثروتمندترین افراد کشور است ازدواج کند. اگرچه نالان و صدات دست در دست هم در این داستان با امید راه می رفتند و فکر می کردند که دارند از رازهای تاریکی که در گذشته خود نگه داشته اند دور می شوند. به زودی زندگی آنها در تاریکی واقعی فرو خواهد رفت.


زینب که با پشت سر گذاشتن دوستانش ، همه فامیلاش و زندگیش به دنبال عشقش ارتان به آمریکا فرار کرده ، به همراه نا امیدی ها و یک بچه به ترکیه برمیگرده . از طرف دیگر هم وقت اون رسیده که فاتح که برای تحصیل به آمریکا رفته بود با نا امیدی به ترکیه و به کنار خانوادش برگرده . این داستان این دو نفر رو با دو زندگی متفاوت در راه بازگشت به خانه کنار هم میاره و …