
«تام جریکو» ( اسکات ) ریاضی دان با استعدادی است که در زمینه ی تکامل و نگه داری از ماشین «معما» با دولت بریتانیا هم کاری می کند. به تازگی ظاهرا آلمانی ها رمز جدیدی طراحی کرده اند که ماشین «معما» قادر به رمزگشایی اش نیست و بنابراین پیش از آن که ستون مهمی شامل نیرو و تجهیزات به دریا بزند، به کمک «جریکو» نیاز است تا رمز نیروهای محور را رازگشایی کند …

«روت» (وينسلت)، دختري اهل استراليا، در سفري به هند با يک رهبر مذهبي هندو به نام «بابا» آشنا و تحت تأثير آموزه هاي او دچار تحوي روحي شده است. حالا در استراليا، مادر «روت» (هميلتن) او را به ديدن «واترز» (کايتل) مي برد؛ متخصص امور بيرون کشاندن افراد از درون گروه هاي افراطي ديني. او اعتقاد «روت» به آموزه هاي «بابا» را آرام آرام سست مي کند، اما خود شيفته ي «روت» مي شود.

در جریان سفر با کشتی تایتانیک، «رز» (وینسلت)، دختری از خانواده ای ثروتمند که برای ازدواجی اجباری رهسپار امریکاست، اقدام به خودکشی می کند. اما «جک» (دی کاپریو)، مسافری فقیر از قسمت درجه ی سه کشتی، او را نجات می دهد. این دو به یکدیگر دل می بندند. کمی بعد، تایتانیک به یک کوه یخ شناور بر می خورد و رفته رفته غرق می شود....

«جودي فالي» ( اکلستن ) سنگ تراشي است که عاشق تحصيل و يادگرفتن است و به تشويق معلمش، «فيلوتسن» ( کانينگام ) آروزي رفتن به دانشگاه را دارد. او پس از زندگي زناشويي کوتاه و ناموفق با «آرابلا» ( گريفيتس )، به کريست مينستر نقل مکان مي کند تا به آدم هاي تحصيل کرده و اهل کتاب مورد علاقه اش نزديک تر باشد.

انگلستان، اواخر قرن هجدهم. مرد ثروتمندی به نام آقای «دشوود» (تام ویلکنسون) که در آستانه مرگ قرار دارد، تمامی ملک و املاکش را به پسر ارشد خود، «جان» (جیمز فلیت)، که از همسر اولش است می دهد، اما در مقابل از او می خواهد که مراقب دخترانش، «الینور» (اما تامپسون)، «ماریان» (کیت وینسلت) و «مارگارت» نوجوان (امیل فرانسوا) که از همسر دوم او هستند، باشد و مخارج آنها را بطور کامل بپردازد. پس از مرگ پدر، جان که تحت سلطه همسرش «فانی» (هریت والتر) قرار دارد، از قولی که به پدر داده سر باز می زند و حال دختران دشوود به همراه مادرشان مجبورند که از عمارت اشرافی پارک ساکس که اکنون متعلق به جان است، بروند و به فکر جایی، البته محقرتر برای ادامه زندگی باشند.