
دنیل فارل پدری می باشد که همسرش فوت کرده و عزادار است. او همچنین باید برای پسر نوجوانش تایلر، هم پدر باشد هم مادر. رابطه پدر و پسری بین آنها بسیار خوب است و تایلر قرار است از پدرش یاد بگیرد چگونه با دختری که دوستش دارد سر قرار برود. در حالی که دنیل مشغول آموزش به پسرش است، متوجه می شود که خودش هم نیاز به یک معشوقه دارد و...

ارنی و خواهر کوچکش جولیا به همراه بهترین دوستشان مکس هنگامی که در حال بازی کردن در کارگاه پدرشان بودند، به طور کاملا تصادفی ماشین زمانی که پدرشان ساخته بود را فعال می کنند و پس از چند ثانیه خود را در میلیون ها سال قبل می یابند. در همین حین هنگامی که آنها از ترس جانشان به مکان های مختلف فرار می کنند، یک دایناسور مادر به نام تیرا آنها را به فرزندی قبول می کند و...


داستان این سریال در دهه ۶۰ قرن نوزدهم (سال های ۱۸۶۰) در محله ای به نام "پنج نقطه" در شهر نیویورک اتفاق می افتد یک جوان تنومند ایرلندی که مامور پلیس میباشد, وظیفه دارد تا پایداری صلح و آرامش محله اش را که محله ای کاملاً آشوب گر است و تمامی خلاف کاران و یاغیان در آن زندگی میکنند, هنگامی که در عین حال با مردم بالا شهر جزیره مان هاتان در حال تعامل میباشد, تامین کند


داستان سریال درباره پسری به اسم رایان (Elijah Wood) هست که از کارش که وکالت باشه بیرون انداخته شده و الان خیلی افسرده است رایان یه شب تصمیم می گیره خودکشی کنه و یه عالمه قرص می خوره اما حالا از شانس بد یا خوبش نمی میره اما از صبح همون روز سگ همسایه اش رو در هیبت یه ادم می بینه و خیال می کنه که توهم زده حالا این سگه که اسمش ویلفرد هست و از قضا حیوون(ادم) بسیار بددهنی هم هست می خواد به رایان زندگی رو یاد بده …


داستان سریال درباره ی افسر نیروی دریایی Steve McGarrett هست که در پی قتل پدرش از محل خدمت به هاوایی برمیگرده . فرماندار هاوایی بخاطر سوابق خانوادگی اون مجوز راه اندازی گروهی برای مقابله با جرم و جنایت در هاوایی و همچنین پیگیری قتل پدرش رو میده .. اون یک گروه ۴ نفره رو تشکیل میده و اختیارات نا محدودی که دارن به مقابله با خلافکاران اون جزیره میپردازن . در هر قسمت از سریال داستانی متفاوت جدا از داستان اصلی سریال دنبال میشه .

«پیتر»، بعد از به هم خوردن رابطه اش با «سارا مارشال» که ستاره ی یکی از شبکههای کمدی آمریکا می باشد، خسته و دل شکسته برای یک مدت اندک به هاوایی می رود تا بلکه بتواند همه ی وابستگی هایی که به سارا پیدا کرده بود را فراوش کند. و حالا چون سارا هم به مرخصی آمده است و دقیقا از همان جایی سر در می آورد که پیتر برای فراموش کردن او به آن جا رفته بود. البته به همراه دوست جدیدش...