
«کایل» (نیکلاس کیج) و «سارا میلر» (نیکول کیدمن) زن و شوهری هستند که به همراه دختر نوجوانشان، «آوری» (لیانا لیبراتو) زندگی بسیار خوب و خوشی دارند. کایل در کار خرید و فروش الماس است و از این طریق توانسته ثروت هنگفتی بهم بزند. اما در شبی، یک گروه به خانه خانواده میلر حمله می کنند و تنها خواسته آنها هم پول است. کایل تصمیم می گیرد در مقابل این گروه بایستد اما ...

داستان در سال ۱۹۸۱ اتفاق میافتد و درباره ماجرای انتقام شیخی در عُمَر است که آدمکشی حرفه ای بنام دنی (جیسون استاتهام) را برای کشتن افسرهای نیروی ویژه هوایی بریتانیا (SAS) که مسئول مرگ پسرش بوده اند، استخدام میکند. برای مجبور کردن دنی به این کار، شیخ دوست و همکار وی معروف به هانتر (رابرت دنیرو) را به اسارت میگیرد و شرط آزادی اش را پایان ماموریت دنی یعنی کشتن هر سه افسر تعیین میکند. برای اینکه قضیه پیچیده تر شود، دنی باید نوار ویدئویی از سه قتل تهیه کند که در آن جنایت طوری صحنه سازی شده باشد که یک حادثه بنظر برسد. در این ماموریت دو عضو دیگر گروهش دیویس و مایِر وی را همراهی میکنند و در طرف مقابل نیز یکی از ماموران سابق SAS بنام اسپایک (کلایو اوون) حضور دارد.

در سال ۱۹۵۸ و در جشن پایان تحصیلات دوره ابتدایی، از گروهی از دانش آموزان مدرسه خواسته می شود که به طراحی تصاویری بپردازند که قرار است در موزه تاریخی فرهنگی مدرسه نگهداری شود. همه دانش آموزان به طراحی تصاویر دلخواه شان می پردازند اما در این میان یک دانش آموز دختر به جای نقاشی، کاغذهایش را با ردیفی از شماره های دلخواهش پر می کند... پنجاه سال بعد نسلی تازه از دانش آموزان برای یافتن مفاهیم موجود در طراحی های دانش آموزان دهه پنجاه، به کار گرفته می شوند. یکی از دانش آموزان نسل جدید «کالب کاستلر» است که تلاش دارد کدهای دانش آموز دختر سال ۱۹۵۸ را رمزیابی کند. وی به کمک پدرش پرفسور «جان کاستلر» (نیکلاس کیج) به رمزگشایی نوشته مذکور پرداخته و پرفسور متوجه می شود که این نوشته مرموز، تاریخ وقایعی خاص در آینده را پیش گویی می کند...