
كاپيتان باربوسا و اليزابت سوآن و ويل ترنر براي نجات جك اسپارو و مرواريد سياه به سنگاپور مي روند اين در حالي است كه آنها براي نجات كاپيتان جك اسپارو بايد يك دزد دريايي چيني را پيدا كرده و نقشه دريايي كه محل كاپيتان جك را نشان مي دهد را از او بدزدند، در ادامه داستان مجمعي به نام برادران وارد داستان مي شوند كه باعث پيروزي دزدان دريايي كارائيب در مقابل كمپاني هند شرقي مي شوند و ....

ویل ترنر و الیزابت سوان که قصد دارند بزودی با هم ازدواج کنند بجرم کمک به کاپیتان جک اسپارو برای فرار از دست قانون بازداشت می شوند. لرد کاتر که دستور این بازداشت را داده به ویل و الیزابت می گوید اگر آنها به او کمک کنند تا جک را پیدا کرده و قطب نمای جادویی اش را از او بگیرد، آنها را مجازات نخواهد کرد...

ویکتور فن دورت و ویکتوریا دورگلات بنا به ملاحضات مالی و اجتماعی خانوادههایشان میخواهند با هم ازدواج کنند. در هنگام تمرین مراسم عروسی، ویکتور مدام خطابهای را که باید بگوید فراموش میکند. او به جنگل میرود و در حالی که خطابهاش را با خود تکرار میکند، حلقه را از شاخه درختی که مانند یک دست از زمین بیرون آمده است میگذراند. شاخه در حقیقت دست عروس مردهای است که از خاک بیرون مانده است. ماجراهای ویکتور، سرگردانیش در دنیای مردگان و عشق یک طرفه عروس مرده به او از این جا آغاز میشود.

در يک شهر بزرگ صنعتي و در آلونکي نيمه ويران، «چارلي باکت» کوچولو (هايمور) هم راه پدر و مادر و دو مادربزرگ و پدربزرگ، زندگي گرم و صميمانه اي دارد، تا اين که بليت ويژه ي طلايي پنهان در زرورق شکلات هاي «ويلي وانکا» (دپ) را پيدا مي کند. او به اين ترتيب هم راه چهار برنده ي ديگر به گشتي خصوصي در داخل کارخانه ي عظيم «ويلي وانکا» دعوت شده است...

مورت رینی نویسنده داستانهای جنائی پر فروش و عامه پسند است . او از هنگامیکه ایمی ، همسرش به او خیانت کرده و با مرد دیگری ارتباط برقرار کرده بهمراه سگش عازم کلبه ای دور افتاده در جنگل شده است . او امیدوار است تا با سرگرم کردن خود از طریق نوشتن یک ناول جنایی تازه ، از فکر خیانت همسر سابقش رهایی یابد، اما...