

ده هزار انسان در زمین باقیمانده و مجبور شدهاند که به علت هوای سمی کره زمین، در سیلوهای غولپیکر زیرزمینی که عمقی به میزان صدها طبقه دارند، زندگی کنند. در این مکانها مردم در جامعهای زندگی میکنند که پر از آئیننامههای نوشته شده برای محافظت از آنها میباشد اما هیچکس نمیداند که چرا و چه زمانی این سیلوها ساخته شدهاند.

داستان فیلم جودی در زمستان سال ۱۹۶۸ میلادی و در شهر لندن روایت می شود و درباره زندگی بازیگر و خواننده معروف آمریکایی به نام جودی گارلند (رنی زلوگر) است که به مدت ۵ هفته کنسرت هایی را برگزار می کند و همچنانکه جودی آمادهی این اجرا میشود، با میکی دینز پنجمین و آخرین همسر خود آشنا می شود

این فیلم داستان یک نوجوان انگلیسی از تبار پاکستانی به نام جاوید (با بازی ویویک کالرا) را حکایت میکند که در سال ۱۹۸۷ در شهر لوتون انگلستان زندگی میکند و در حال بزرگ شدن است. او در میان آشفتگیهای نژادی و مشکلات اقتصادی که در این برهه زمانی وجود داشت، شعر مینویسد. او قصد دارد از همین شعر نوشتن به عنوان یک راه فرار از شهری که در آن ساکن بود و دیگر قدرت تحمل کردنش را نداشت و همچنین پدر سنتی و غیرقابل انعطاف خود، استفاده کند. اما زمانی که یکی از همکلاسیهایش، موسیقی بروس اسپرینگستین را به جاوید معرفی میکند، او میتواند یک برابری و شباهت را بین زندگی طبقه کارگری خود و آن اشعار قدرتمند ببیند. به همین ترتیب جاوید نه تنها یک مسیر خوب برای زندگی خود پیدا میکند، بلکه بعد از گذشت مدتی این جسارت را در خود مییابد که با صدای منحصربهفردی که دارد، خود را ابراز کند و به نمایش بگذارد.