
بد بلیک مرد ۵۷ ساله الکلی و خواننده ای دوره گرد است. او ازدواج های ناموفقی در گذشته داشته و در حال حاضر تنهاست و غالبا در حال مسافرت با ماشین کهنه خود است. در یکی از روزها با زنی خبرنگار به نام جین که طلاق گرفته و یک پسر چهار ساله دارد آشنا میشود. جین قصد دارد شخصیتی که پشت نقاب خوانندگی بد قرار دارد را کشف کند...

آخرين «کار» دو آدم کش ايرلندي، «کن» (گليسن) و «ري» (فارل) در کليسايي در لندن، به مشکل بر مي خورد («ري» اضافه بر کشيش مورد نظر، پسر بچه اي را هم مي کشد) و رئيس آن دو (فاينز) دستور مي دهد که به بروژ در بلژيک بروند و منتظر تماس او باشند. در بروژ «کن» آرام آرام به اين شهر تاريخي علاقه پيدا مي کند، در حالي که «ري» هم چنان به خاطر کشته شدن کودک بی گناه، آن هم در اولین کارش، در عذاب وجدان به سر می برد.

تری (فارل) و یان (اوان مک گرگور)، دو برادر با اخلاقی متفاوت اند که تصمیم دارند از لحاظ مالی مستقل شوند و آرزویشان خرید قایقی برای تفریح است. تری قمارباز ماهری است که موفق می شود پول قایق را فراهم کند. اما بعد از مدتی مبلغ هنگفتی می بازد و بدهکار می شود و به ناچار نزد برادرش یان که مدتهای زیادی به او کمک می کرده می رود...

«ريکاردو تابز» (فاکس) و «ساني کراکت» (فارل) دو کارآگاه پليس اند که به طور مخفيانه در فلوريدا کار مي کنند. تازه ترين مأموريت آن دو گير انداختن «مونتويا» (توسار) يکي از رؤساي قاچاقچيان محلي است. «تابز» و «کراکت» براي نفوذ در تشکيلات «مونتويا» خودشان را قايق رانان سريعي جا مي زنند که حاضرند در برابر مبلغي مناسب، محموله هاي قاچاق را به مقصد برسانند...