
يک گروه از دزدان حرفه اي به رهبري مارکوس و سولينا ، وارد يک سرداب در قلب لندن مي شوند به اين اميد که گنج پيدا کنند . در عوض آنها موفق مي شوند که به يک موجود قديمی "کنت دراکولاي افسانه اي" ، که باعث وحشت انگلستان در قرن گذشته شده بود تا زمانيکه توسط دکتر آبراهام ون هلسينگ متوقف شد – جان تازه ببخشند .

"فنی پرایس" در سن ده سالگی برای زندگی به "منسفیلد پارک" املاک شوهر عمه خود"سر توماس" می رود. او که نویسنده ای با استعداد، باهوش و با اخلاق است به "ادموند" پسر کوچک "توماس" نزدیک می شود. او که تبدیل به دختری زیبا شده مورد توجه همسایه ای به نام "هنری کرافورد" قرار می گیرد و...

دو خانواده از روابط سردی برخوردار هستند،خانواده اول تاجر جاه طلب “جفریبایرون” و “ماریان” جذاب و خانواده دوم پیمانکاری به نام “لاکی مان” بههمراه “فیلیس” بازیگری سابق.وقتی “لاکی” به خانه “بایرون” می رود تاتعمیرانی جزئی انجام دهد،”ماریان” به او علاقه مند شده و همه چیز به هم میریزد

«مارک رنتن» (گره گور)، جوان زبر و زرنگ و باهوش و با مزه گاه کاملا بي خيال، «قهرمان» زمانه ي ماست. ماجراهاي «مارک» و دوستانش، جماعتي با مزه، دروغ گو، رواني، دزد و معتاد که به گونه اي ناگزير، به سوي خود ويران گري پيش مي روند، نمايان گر از هم فروپاشي دوستي و رفاقت شان است.