
فیلم جان عزیز داستان عاشقانه ایست درباره یک سرباز جنگی بنام جان تایری (چنینگ تیتام) که عاشق یک دختر دانشجو آرمانگرا بنام ساوانا کارتس ( آماندا سیفیرد) می شود ، عشقی که با اولین نگاه و هنگامیکه جان در مرخصی سربازی است شکل می گیرد، در ساحل دریا و پس اینکه جان با یک شیرجه از بالای اسکله کیف در حال غرق شدن ساوانا را بیرون می آورد این رابطه آغاز می شود و پس از آن ۷ سال با عشق و نامه های عاشقانه سپری می شود اما …

در نوامبر سال ۱۹۷۰ تمامی تیم فوتبال به همراه مربیان دانشگاه مارشال در یک سانحه ی هوایی جان باختند. در بهار همان سال به مربیگری “نیت رافن”، بازیکنی که بخاطر مریضی اش پرواز مرگبار را از دست داده بود دانشجویان برای متقاعد کردن شورای حکام، متحد شدند. رئیس دانشگاه”دان دد من” می بایست مربی جدیدی را پیدا کند و بعد از آن می بایست بازیکنان جدیدی را بیابد…

در جريان دادگاه رسيدگي به شکايتي عليه يک شرکت اسلحه سازي، فردي به نام «زيکن فيچ» (هاکمن) از طرف شرکت استخدام مي شود تا تک تک اعضاي هيأت منصفه را شناسايي کند. او در مورد تقريبا همه ي اعضا موارد اتهام برانگيز پيدا مي کند و فقط متوجه مي شود که دو عامل را ناديده گرفته بوده است: يکي «نيک ايستر» (کيوساک)، از اعضاي هيأت منصفه که نقشه هاي خاص خود را دنبال مي کند و «مارلي» (وايس)، زني مرموز که برنامه هايي سرهم کرده تا باقي اعضاي هيأت منصفه را هم رأي خودش گرداند...

السکاندراي ويرجينيا، سال ۱۹۷۱. بر اساس حکم دادگاه، سه دبيرستان - دو دبيرستان سفيد پوستان و يک دبيرستان سياه پوستان - به ناچار و براي نخستين بار در هم ادغام مي شوند. در نتيجه، «بيل يوست» (پاتن) مربي با سابقه ي تيم فوتبال امريکايي يکي از اين سه دبيرستان، مجبور به کناره گيري مي شود و جاي خود را به «هرمن بون» سياه پوست (واشينگتن) مي دهد...

در سال ۱۹۵۰ در شهری که تمام اهالی آن در یک معدن زغال سنگ کار می کنند، پسری بنام «هومر هیکام» (جیک گیلنهال) تنها انتخابی که برای شغل آینده اش دارد این است که همانند پدرش در معدن کار کند. اما در اکتبر ۱۹۵۷ که اولین ماهواره به فضا پرتاب می شود، همه چیز برای هومر تغییر می کند...