
دکتر مارتین بلیک ، یک بیمار ۱۸ ساله به نام دایان دارد که مبتلا به عفونت کلیه است این بیمار اعتماد به نفس بالایی دارد و حالا دارد سلامتی اش را به دست می آورد. اما مارتین که به این بیمار عادت کرده می ترستد که او را دیگر نبیند . به همین دلیل کاری می کند که او همیشه بیمار بماند و در بیمارستان باشد و هر روز اورا ببیند...


داستان سریال درباره ی افسر نیروی دریایی Steve McGarrett هست که در پی قتل پدرش از محل خدمت به هاوایی برمیگرده . فرماندار هاوایی بخاطر سوابق خانوادگی اون مجوز راه اندازی گروهی برای مقابله با جرم و جنایت در هاوایی و همچنین پیگیری قتل پدرش رو میده .. اون یک گروه ۴ نفره رو تشکیل میده و اختیارات نا محدودی که دارن به مقابله با خلافکاران اون جزیره میپردازن . در هر قسمت از سریال داستانی متفاوت جدا از داستان اصلی سریال دنبال میشه .

داستان کمدی فیلم در سال ۱۹۵۰ شکل می گیرد. آنی دوروکس (رنه زالویگر ) زنی زیبا که در پی خطای شوهرش، تصمیم میگیرد برای تغییر زندگی خود و پسرانش و داشتن یک خانواده خوب و پیدا کردن مرد خیالی رویاهایش، مرد توانگری که زندگی آنها را تغییر دهد، عازم سفری به نقاط مختلف جهان شود و …

سال ٢٠٥٧. کره زمین در معرض تهدیدی بزرگ قرار دارد. خورشید مانند گذشته قادر به گرم کردن کره زمین نیست و از این رو ادامه زندگی انسان ها نیز با خطر مواجه شده است. تنها یک راه امیدبخش برای تغییر وضعیت باقی مانده است: سرنشینان سفینه فضایی «ایکاروس ٢» که به سوی خورشید در حرکت است. هدف این ماموریت ایجاد فعل و انفعالات درونی تازه درون خورشید به وسیله کلاهک های هسته ای است. هفت سال قبل سفینه «ایکاروس ١» به همین منظور راهی سفر شده و ماموریت اش ناکام مانده بود، اینک همه دنیا نفس را درون سینه حبس کرده و منتظر سرانجام ماموریت این هشت نفر است.

مکس و لولا دو سارق حرفه ای جواهرات هستند. آنها تصمیم دارند بعد از انجام آخرين کار خود که دزديدن يکی از الماسهای سه گانه ناپلئون است بازنشسته شوند. آنها پس از موفقيت در اينکار و فرار از دست استن لويد، مامور اداره آگاهی، عازم جزيره ای در دریای کارائيب می شوند. اما مکس پس از مدتی احساس می کند که این بازنشستگی زودهنگام مناسب حال او نيست. در همين زمان رئيس گانگسترهای جزيره نزد مکس آمده و به او پيشنهاد می دهد يکی ديگر از الماسهای سه گانه را از يک کشتی سرقت کند...