
دن ساندرز با خانواده اش به بیرون از شهر، کنار جنگل می روند تا طبق دستور رئیس محله مسکونی آنجا را توسعه دهد. از طرف دیگر دن تحت فشار خانواده اش است تا به شهر خود بازگردند. اما انگار فشارهای دن تمامی ندارد. سرانجام حیوانات جنگل به رهبری یک راکون قیام می کنند تا از جنگل خود دفاع کنند...

«مایکل» که به تازگی از مدرسه نظامی به خانه بازگشته است ، مادر خود را شاد و خوشحال در حال زندگی با دوست پسر جدیدش می بیند ، اما هر چه بیشتر می گذرد و دو مرد یکدیگر را بیشتر می شناسند بیشتر نسبت به هم بدگمان می شوند ، مایکل با تکیه بر شواهد خود سعی دارد اثبات کند که ناپدریش یک قاتل قدیمی است...


ماجرا در مورد خانواده ای است که در نیویورک رستورانی دارند و در آنجا مشغول به کارند ولی تفاوت آنها با دیگران این است که میتوانند کارهای جادویی عجیبی انجام دهند که خیلی در کارها به آنها کمک میکند ولی با این حال پدر خانواده که به آنها این فنون جادویی را آموزش می دهد از آنها میخواهد تا تمامی کارهای خود را با جادو انجام ندهند و کسی متوجه جادوگر بودن آنها نشود...