در سال ۱۹۳۴. میراندا گرین و پنج غریبه دیگر به عمارت جزیره دورافتاده میلیاردر لوئیس فایندلی دعوت می شوند. با پیشروی داستان ، سرنخهایی درباره اینکه چرا آنها دعوت شدهاند، همراه با یک راز شوم آشکار میشوند...
جیمز پس از مرگ تراژیک همسرش و از دست دادن حضانت دختره کوچکش ، او وارد تاریک ترین لحظات عمرش می شود ، او حتی قادر نیست شغل ثابتی را داشته باشد ، تا زمانی که پیشنهاد جابه جایی یک محموله بار توسط یک کامیون را بر عهده میگیرد و ...
یک دختر دبیرستانی سال بالایی وقتی میفهمد که برخی دوستان خوشگلتر و تودل بروترش لقب داف (دوست چاق و زشت) را به او دادهاند، دست به انقلاب طبقاتی اجتماعی میزند...