
«ناتالي» (دياز)،«ديلن» (باريمور) و «الکس» (ليو)، براي مردي به نام «چارلي» (با صداي فورسايت) کار مي کنند که هرگز با کارمندان خود رو در رو ملاقات نمي کند. در مأموريت اين بار، «اريک ناکس» (راکول)، يکي از نوابغ فن آوري هاي الکترونيک ربوده شده و «راجر کوروين» اهريمني (کوري) مظنون شماره ي يک تلقي مي شود...

«بتي سايزمور» (زلوگر) در رستوران کوچکي در يکي از شهرک هاي کانزاس پيشخدمت است. او براي فرار از زندگي پيش پاافتاده اش، هر روز به دنياي يک مجموعه ي آبکي تلويزيوني و قهرمان اصلي محبوبش، «دکتر ديويد راول» (کينير)، پناه مي برد. وقتي شوهرش در جريان يک معامله ي مواد مخدر به قتل مي رسد، «بتي» مي گريزد و به لس آنجلس مي رود. او که به خود قبولانده پرستار است، سرانجام در شهر فرشته ها (لس آنجلس) با دکتر رؤياهايش ملاقات مي کند.

«لري فلينت» (وودي هارلسن) و برادرش «جيمي» (برت هارلسن) گردانندگان کلوب شبانه اي به نام «هاسلر» هستند. «لري» هنگامي که مجله اش – با همين نام «هاسلر» - با چاپ عکسي غير متعارف از «جاکلين کندي» فروشي سرسام آور پيدا مي کند، ميليونر مي شود و با يکي از کارمندان باشگاهش (لاو) ازدواج مي کند. تا اين که به جرم نشر تصاوير «منافي عفت عمومي» کارش به دادگاه کشيده مي شود...

در شهر دور افتاده و سوت وکور آندورا در ايالت آيووا، «گيلبرت گريپ» (جانی دپ) از برادر عقب مانده ي خود «آرني» (لئوناردو دي کاپريو) و مادرش که از فرط چاقي هيچ گاه از خانه خارج نمي شود، مراقبت مي کند. با ورود «بکي» (لوييس) ـ که همراه مادر بزرگش سفر مي کند ـ به شهر، «گيلبرت گريپ» براي نخستين بار عشق را تجربه مي کند...