
در آخرین فیلم صامت چاپلین، او در مقابل جامعه ی مدرن، عصر ماشین ها و پیشرفت بر می خیزد. در ابتدا او را می بینیم که دیوانه وار تلاش می کند تا با خط تولید سفت کردن پیچ و مهره ها همراه شود. او برای آزمایش با یک دستگاه تغذیه ی اتوماتیک انتخاب شده است اما اتفاقات ناگواری که پیش می آید باعث می شود تا رئیسش تصور کند که او دیوانه شده است و چارلی به یک بیمارستان روانی منتقل می شود...

« چارلى » ولگرد کوچولو؛ جان میلیونرى ( مایرز ) را که از نوشخوارى سر از پا نمیشناسد نجات میدهد. مرد میلیونر هم سخت به او محبت میکند؛ اما پس از هشیارى، « چارلى » را بجا نمی آورد و از خود میراند. این ماجرا تکرار مىشود و « چارلى » در این بین به دختر گل فروش نابینایى ( چریل ) دل میبندد...

پدری (چارلی چاپلین) قصد دارد تا خانواده اش را با یک ماشین فورد مدل قدیمی به گردش ببرد، اما در میانه راه به مشکل می خورند و در ترافیک گیر می کنند. آنها مجبور میشوند آن روز را در یک قایق گشت سپری کنند. در حالی که قایق می خواهد آنجا را ترک کند، پدر سراسیمه به دنبال سیگار می گردد تا اینکه...