

این سریال داستان روابط چند خانم است که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند و روابط جالبی از قبیل عشق ، دوستی ، دشمنی، همدردی و رقابت بر سر عشق با یکدیگر دارند. راز های زندگی این چند خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند و هر کدام داستان زندگی خود را دنبال می کنند که در نهایت به نوعی با یکدیگر در رابطه است .

در این فیلم، شخصیتی به نام ایوان، از دوران کودکی خاطره هایش را از دست می داده. پس شروع به یادداشت خاطرات روزانه اش می کند. اتفاقات بسیار عجیبی می افتد که زندگی آنها را زیر و رو می کند، و ایوان تمام آنها را از یاد می برد. اما زمانی که بزرگ می شود، روشی پیدا می کند که با استفاده از همان خاطراتی که یادداشت کرده، به خاطره های فراموش شده برسد و این توانایی را پیدا می کند تا گذشته را عوض کند. اما با عوض کردن گذشته، آینده زیرو رو می شود و هر بار زندگی یکی از این دوستان خراب می شود. ایوان هیچ نمی دانست که عوض کردن یک چیز کوچک در گذشته هزاران برابر آینده را تغییر می دهد…

داستان فیلم در سال ۱۸۶۴، یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد. «اینمن» (جود لاو) که یک سرباز ایالتهای جنوبی است پس از بهبود از یک جراحت مرگبار تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش «کوهستان سرد» شود تا با دوست دوران نوجوانی اش «آدا» (نیکول کیدمن) ازدواج کند...

«والر» (نیکلاس کیج) یک جاعل و کلاهبردار بزرگ و ماهر اما به شدت وسواسی و روان پریش است. والر برای اینکه مشکلات روحی روانی اش بر روی حرفه اش تاثیر نگذارد به اجبار تحت مداوای دکتر کلین قرار می گیرد. دکتر کلین برای مداوای او تصمیم می گیرد وی را با دختر ۱۵ ساله اش «آنجلا» که والر تاکنون او را ندیده و از وجودش نیز خبری ندارد مواجه کند. ۱۴ سال پیش، در همان بدو ازدواج، همسر باردار والر او را ترک کرده و بنابراین والر هرگز موفق به دیدن دخترش نشده است. حال آنجلا برای یک تعطیلات کوتاه نزد پدرش می آید. بازگشت او والر را در موقعیت تازه و دشواری قرار می دهد.