

داستان سریال بر روی گروهی از افراد متمرکز است که تاریخ تولدشان یکی می باشد و به صورت تصادفی زندگیشان در راه های مختلف به هم گره می خورد. جک و ربکا زوج جوانی هستند که در پترزبورگ منتظر به دنیا آمدن سهقلویشان می باشند. کوین بازیگر موفق و خوشتیپ تلویزیون می باشد که از زندگی مجردی خسته شده است. رندال نیز تاجری است که در کودکی پدرش او را در یک ایستگاه آتش نشانی رها کرده بود و اکنون دارای یک همسر و دو دختر است...

Nick, Dale و Kurt بعد از اینکه نقشه ی به قتل رساندن رئیسشان عملی نمی شود تصمیم می گیرند برای خود یک تجارت بسازند اما یک سرمایه گذار که آنها را مانع خود می بیند تصمیم می گیرد مانع موفقیت آنها شود. این سه دوست برای اینکه کنترل و موفقیت شرکت خود را دوباره به دست بگیرند پسر سرمایه گذار را می دزدند…

داستان فیلم درباره زنی به نام کلیر است که در اثر تصادف زخمهای زيادی بر صورت و بدنش باقی مانده و البته دردی دائمی را احساس میکند که دست از سر پاها و کمرش بر نمیدارد. شايد بدتر از اينها اين باشد که او همواره عصبانی است. آستانه تحملش کم شده، هميشه سردرد دارد، بيخوابی عذابش میدهد، از چيزی لذت نمی برد و برای کسی احساس شفقت نمیکند و همه او را رها کرده اند و...


داستان این سریال کمدی در مورد دو زن جوان است که شانسشون رو از دست دادن و در یک ناهار خوری به عنوان پیشخدمت مشغول به کار میباشند. این دو دختر رابطه ی دوستانه ای با هم برقرار میکنن و تصمیم میگیرن که پولهاشون رو جمع کنن و خودشون یک کافی شاپ کوچیک بزنن.واسه همین برای جمع کردن پول شروع به تلاش کردن و انجام کارهای مختلف میکنن و….