

"بی دست و پا" در مورد حوادث خاص در سال های شکل گیری ماست که گاهی اوقات ما را بهترین و گاهی بدترین نشان می دهد این سریال حول نوجوان پانزده ساله " جنا همیلتون " می گردد کسی که مثله خیلی ها احساس میکند در بین همسالان خودش دیده نمی شود و با نا امیدی می خواهد جایگاهش را پیدا کند چیزی که در این روزگار و این سن واقعا سخت هست روزگاری که در آن پیدا کردن جایگاه یعنی خاص و انگشت نما بودن و بد بختانه دیده شدن جنا درست بعد از تصادف آن که باعث شکستنه شدن دستش و زدن برچسب نه چندان جالبی به آن شد اتفاق افتاد و در حالیکه شایعات تصادفش می توانست بدترین کابوس زندگیش شود جنا تصمیم میگیرد از این اتفاق برای پیشرفت زندگیش استفاده کند


داستان سریال راجع به پسری به اسم جیمی چنس هست که وضع زندگی مناسبی نداره و باپدرش آب استخر مردم رو تمیز می کنه. یک شب به طور اتفاقی با دختری آشنامیشه و فردای اون روز متوجه میشه که اون دختر یه قاتل زنجیره ای فراریه.وقتی به ملاقات او توی زندان میره میفهمه که اون حامله شده. حالا قراره یهعضو جدید به خانواده چنش اضافه بشه. خانواده اش تمایلی ندارن اما اوناسرار داره که بچه رو بزرگ کنه...


سریال به خانواده های «جی پریچت»، دخترش «کلر» و پسرش «مایکل» که همه در لس آنجلس زندگی می کنند می پردازد. «کلر» مادر خانه داری است که همسر «فیل دانفی» است و سه بچه دارد. جی با «گلوریا»، دختر جوان کلمبیایی ازدواج کرده است و به او کمک می کند تا پسر نونهالش را بزرگ کند. «مایکل» و پارتنرش «کامرون تاکر»، کودکی ویتنامی بنام «لیلی»، را به فرزند خواندگی گرفته اند.


داستان این سریال در سال ۲۰۳۰ شروع میشود که شخصیت اصلی داستان تد مازبی (جاش رادنر) به پسر و دخترش خاطراتی را یادآوری میکند که منجر به ملاقات او با مادرشان (همسر تد) شد که داستان را از قسمت اول به گذشته برمیگرداند و خاطرات را نقل میکند.هر قسمت این سریال در واقع یه خاطره ای هست که تد موزبی براي پسر و دخترش تعریف می کنه...