رماننویسی که از سوء استفاده نهادها از فرهنگ سیاهپوستان ناراضی است، با نام مستعار کتابی مینویسد که او را به قلب ریاکاری و دیوانگیای میکشاند که ادعا میکند از آن بیزار است....
لورتا مکلافلین گزارشگری بود که داستان جانی بوستون را منتشر کرد. مکلافلین همراه با خبرنگار ژان کول، جنسیتگرایی آن دوران را به چالش کشید و داستان را با خطر شخصی دنبال کرد و فسادی را کشف کرد که هویت جانی را زیر سؤال میبرد...
سارق بانک تلاش میکند تا پولهای ربوده شده را تحویل پلیس دهد زیرا در دام عشق گرفتار آمده و قصد دارد زندگی سالمی را در پیش بگیرد, اما زمانی که متوجه میشود پلیس فدرال از او نیز فاسدتر است تصمیم میگیرد اسمش را از لیست مجرمین پاک کند.